با قلم و یاری پروردگار
از گذشته گویم و آن روزگار
ناز و نعمت آن زمان بسیار بود
جو و گندم برکت انبار بود
مردم دوران صداقت داشتند
با مساجد انس و الفت داشتند
اعتقاد و دین و ایمان داشتند
الفتی با صوت قرآن داشتند
از زکات و خمس ،کسی بی غم نبود
بذل و بخشش بین مردم کم نبود
یاد باد آن دین و ایمان یاد باد
صبح اول صوت قرآن یاد باد
دشت و باغ و مزرعه آباد بود
مالکش در ناز و نعمت شاد بود
توت و زردآلو کم و اندک نبود
در فراوانی نعمت شک نبود
هندوانه خربزه بسیار بود
زردک و شلغم خر و خروار بود
کشمش و بادام و گردو کم نبود
در زمستان خانه بی شلغم نبود
هر کسی چند گوسفند پروار داشت
خرجی یک ساله را انبار داشت
پر ز روغن دیگ مس یا دبه بود
ظرف آب سرد و سالم کوزه بود
نان گندم پخته می شد در تنور
نان به روی سفره بی حد وفور
فرش خانه ازنمدبودوگلیم
یک غذای گرم بود آش و حلیم
این همه امراض و بیماری نبود
چون غذای سرد بازاری نبود
آن غذای دست مادر یاد باد
چای قوری و سماور یاد باد
آن زمان مردم قناعت داشتند
با نماز و روزه عادت داشتند
زندگانی راحت و آسوده بود
قلب مردم شاد و لب پر خنده بود
این همه رنج و گرفتاری نبود
خوی زشت مردم آزاری نبود
دلخوری و کینه ای د ردل نبود
در سر کس فکری از باطل نبود
در مجامع صحبت باطل نبود
از نماز خود کسی غافل نبود
چشم کس برروی نامحرم نبود
صحبت از افسردگی و غم نبود
زیر کرسی می نشستند مرد و زن
با لبی پرخنده می گفتند سخن
دور کرسی می نشستند ایل و آل
شاد و خندون از گرانی بی خیال
خانه روشن با چراغ تور بود
سور و سات اهل خانه جور بود
واقعا شادی مردم کم نبود
کس گرفتار غم و ماتم نبود
پفک و آدامس رنگارنگ نبود
توی خانه سی دی و آهنگ نبود
یاد باد آن شادمانی ، یاد باد
شور و حال آن چنانی یاد باد
چشم و هم چشمی بدین شدت نبود
این همه مد این همه بدعت نبود
کفش و شلوار اروپایی نبود
یک جوان ولگرد و هرجایی نبود
زلف دختر و پسر یکسان نبود
صحبت از آرایش مردان نبود
بین مرد و زن به خانه جنگ نبود
چون دکور و مبل رنگارنگ نبود
مشکل مردم لباس شیک نبود
این همه شلوار تنگ و فیک نبود
زندگی صاف و راحت یاد باد
بی خیال از مد و بدعت یاد باد
ازدواج آن زمان مشکل نبود
خواسته های آتل و باطل نبود
عاشقی اینترنتی معنا نداشت
ازدواج، امروز وهی فردا نداشت
مهر زن ها این قدر سنگین نبود
شرط اول خانه و ماشین نبود
این همه تقلید نادانی نبود
باغ تالار جای میهمانی نبود
ازدواج آن زمانه ساده بود
اولش فامیل و بعد همساده بود
واقعا تقلید اجباری نبود
خرج تالار بارسرباری نبود
دنگ وفنگ و این همه زحمت نداشت
بر سرداماد کسی منت نداشت
ازدواج با صداقت یاد باد
بی خیال از مد و بدعت یاد باد
از کرم و رحمت پروردگار
می گذشت با شادمانی روزگار
بس که ما کفران نعمت کرده ایم
ترک مسجد و عبادت کرده ایم
از مساجد چون که روگردان شدیم
بی نصیب از رحمت یزدان شدیم
در عبادت های ما غفلت شده
جای نعمت سهم ماذلت شده
از صداقت و صفا آثار نیست
زین سبب لطف خداوند یار نیست
لطف یزدان از سر ما کم شده
جای شادی قسمت ما غم شده
کم توجه گشته اند مردم به دین
لطف یزدان کم شده روی زمین
برکت و رحمت شده کم این زمان
کم شده بر دشت و باغ آب روان
قطع آب و باغ ها نابود شد
جای میوه حاصل آن دود شد
یاد باد شیرینی آن روزگار
یاد باد آن رحمت پروردگار