با قلم و یاری پروردگار          

از گذشته گویم و آن روزگار

ناز و نعمت آن زمان بسیار بود    

جو و گندم برکت انبار بود

مردم دوران صداقت داشتند        

با مساجد انس و الفت داشتند

اعتقاد و دین و ایمان داشتند      

الفتی با صوت قرآن داشتند

از زکات و خمس ،کسی بی غم نبود   

بذل و بخشش بین مردم کم نبود


یاد باد آن دین و ایمان یاد باد     

صبح اول صوت قرآن یاد باد


دشت و باغ و مزرعه آباد بود      

مالکش در ناز و نعمت شاد بود

توت و زردآلو کم و اندک نبود        

در فراوانی نعمت شک نبود

هندوانه خربزه بسیار بود      

زردک و شلغم خر و خروار بود

کشمش و بادام و گردو کم نبود     

در زمستان خانه بی شلغم نبود

هر کسی چند گوسفند پروار داشت   

خرجی یک ساله را انبار داشت

پر ز روغن دیگ مس یا دبه بود  

ظرف آب سرد و سالم کوزه بود

نان گندم پخته می شد در تنور      

نان به روی سفره بی حد وفور